علمای دین، مشرب و سلوک و تفکر و کلماتشان، مثل آب حیات و هوای پاک برای تنفس است. آنچه از آنها بدانیم و بخوانیم، تماما نیکو و دلپذیر است و نافع. این کتابها برای ما محتاجها و راهنرفتهها، واجبتر از نان شب است!
کتاب «شمع محفل» پنجمین دفتر از مجموعه «قلهها به آسمان نزدیکترند» به قلم محمدعلی عباسیاقدم است که به ذکر چند روایت کوتاه از سبک زندگی آیتالله حاجآقامجتبی تهرانی پرداخته و بنایش بر اختصار و ذکر فرازهای اصلی زندگی آن عالم نامی و ربانی است. نویسنده تلاش کرده در ۱۲فصل و با خط سیری منظم، زندگی پربار و پردستاورد آیتالله را روایت کند. این فصول، تبار و خانواده حاجآقا و داستان مرحوم آیتالله عبدالعلی تهرانی، تولد و نشو و نمای حاجآقا در کودکی و تربیت او، هجرت به قم و شروع تحصیل و خوشهچینی از خرمن دانش و معرفت معاریف و بزرگان حوزه، شرح وصل حاجآقامجتبی به حاجآقاروحالله خمینی بزرگ و بینظیر و سایر اساتید حوزه آن روز همچون آقایان بروجردی، محققداماد و طباطبایی و همچنین اخوت و دوستی با مرحوم آقامصطفی خمینی، شروع مبارزات مخفی حاجآقا ذیل نهضت امام و تلاش وافر برای تثبیت مرجعیت ایشان، تکاپوی علمی برای ثبت و ضبط و تقریر مباحث فقهی و اصولی حضرت امام، هجرت به نجف و تلمذ در فضای درس و بحث اعاظم نجف، دوران بعد از رحلت امام و اقامت در تهران و ایجاد کرسی تدریس و بسط اخلاق و معرفت و شاگردپروری برای انقلاب، روزهای آخر حیات طیبه عالم محبوب و شهیر تهران و ... را شامل میشود و پاورقیهای مفید هم، به کمک روایات آمده است.
روایتها کوتاه، ناب، پرنکته و درسآموز است و نزدیکی زمانی خاطرات به سالهای زیست ما، آنها را خواستنی و نوشیدنی کرده است، چراکه بسیاری از مردم تهران با نفس گرم آن عارف دلسوخته در مسجدجامع بازار بهویژه در شبهای قدر، آشنا و مأنوس بودند و صدای گرم وگریههای کمنظیر آقا را هنوز در ذهن دارند. آقامجتبی، محبوب تهرانیها بود و پامنبریهایش با او رابطهای از جنس عشق و شیدایی داشتند.
من فکر میکنم فصل آخر و روزهای اقامت حاجآقا در تهران و اشتغالش به درس و بحث درحوزه ودایرکردن کلاس اخلاق در مسجد و اهتمام به تربیت نفوس از عالیترین و مهمترین فرازهای کتاب باشد. حاجآقامجتبی تهرانی بعد از انقلاب از پذیرفتن مسئولیتهای اجرایی استنکاف میورزد و اصرار دیگران او را از شأن معلمی و مربیگریاش منصرف نمیکند. او حتی پیش امام میرود و از ایشان میخواهد اشتغال به کار طلبگی و علمیاش داشته باشد. استدلال آن پیرِ روشنضمیر جالب است؛ آنجا که اعلام میکند «اتفاقا سختترین کار و مسئولیت را در دایره انقلاب پذیرفتهام و آن هم بحث تربیت نفوس و مهرهسازی و کادرسازی برای انقلاب است. یکی از شاگردانش نقل میکند حاج آقا قبل از اینکه خودش را عالم بداند، مربی میدانست. هیچکاری در منظومه کارهای عظیمی که روی دوش انقلابیون بود مهمتر از همین تربیت چهرهها و عناصر خدوم و مهرههای کارساز نبود. آیتالله حاجآقا مجتبی تهرانی با روشنبینی و آیندهنگری و با توشه عظیم علمی و شخصیت الهی ووارسته خودشدمعلم بزرگ ومربی بیبدیل انقلاب.کتاب ازاین جهت نمایاندن چهره انسانسازحاجآقا مجتبی، خوب و عالی عمل کرده است. کتاب شمع محفل برای عالمان و طلاب و مربیان ما گوهری است قیمتی و بهره بردنی.